بزرگترین اشتباه

چطوری میشه یه نفره جلوی همه ایستاد؟ 

اونقدر باید هدفها و ارزوهات بزرگ باشن که بتونی...

بتونی به تنهایی بخاطر هدفهات از همه چیز بگذری و یه تنه جلوی این همه ادم ک از پوچ بودنش صحبت میکنن بایستی.....

.

و من 

باید بتونم 

به تنهایی 

تو روی تمام ادمها 

بایستم.....

بزرگترین اشتباه...

سلام مادربزرگ مهربونم دیشب شب سختی بود برام  خیییلی سخت..... یا گریه خوابیدم  و صبحم باگریه بیدارشدم............ دیشب تو خوابم بودی تو مث همیشه لبخند داشتی ولی من.... مادربزرگ خوبم، توخواب، نشسته بودی بزرگترین اشتباه...

سلام  نمیدونم چند وقته ک ننوشتم!  چقدر زندگی پیچیدست....چقدر ادمها داستانهای متفاوتی دارن...!  دختر ۲۵ ساله ای که از فکر زیاد و غصه ی ارزوهای براورده نشدش اونقدر ضعیف شده که نای حرف زدن نداره و مثل یه بزرگترین اشتباه...

سلام بعضی وقتا ادما چیزی ک تو دلشونه رو بروز نمیدن....مثلا ظاهرشون خیلی ارومه ولی تو دلشون دارن زار زار گریه میکنن  یا برعکسشالاناین لحظه ظاهرم ارومه ولی توی دلم دارم از خوشحالی بالا و پایین میپرمفقط بزرگترین اشتباه...

نمیدونم چرا دیگه دلم نمیخواد بنویسم....شایدم وقتشو ندارم 

شتیدم اونقدر درگیر زندگیم که یادم رفته اینجاهم هست...!!

زندگی همچنان داره میگذره سخت و سخت و سخت.....

دیگه به همه چی بیحس شدم...حس هیچی نیست

حتی نمیخوام کسی کنارم باشه....

دلم میخواد تا مدتها ، شاید یه هفته...شاید یک ماه شاید یکسال...تنها باشم

و کسی توی زندگیم نباشه! 

راحتترم تنهایی.....بجای ۲۴ ساعت در ارتباط بودن با طرف...وقتمو میزارم واس خودم، کارم، درسم......

نمیخوام کسی باشه.....!!

بزرگترین اشتباه...

سلامچند روزه دلم میخواد بنویسم.... امسال تولدم بهترین حسو داشتمبهترین سوپرایز و کادویی ک هیچوقت فکرشم نمیکردم...!!!شب پنج شنبه سوپرایز بزرگ و خوشگلم ازطرف بهترین و مهربونترین و خوش قلب ترین....فرداش ب بزرگترین اشتباه...

نمیدونم چی به سرم داره میاد که حتی دیگ حرفی واسه گفتن ندارمنمیدونم شایدم اونقدر حرفام زیاده ک نمیدونم کدومشو بنویسم فقط همینو بگم که توی یکنواختی زندگی و درعین حال پیچیدگیشدارم تنهای تنها بار همه چیزو بزرگترین اشتباه...

دوس نداشتم پست قبلیو خیلی طولانی کنم
اینجا مینویسم ادامشو

حال مامان داره بدتر و بدتر میشه

همش اون لحظه های اخر مامان بزرگم جلو چشممه که بی جون افتاده بود و ............
نمیتونم بنویسم اشکام نمیزارن 

دیگه دارم تار میبینم 
.
.
. 
فقط خدایا خودت هوامو داشته باش
مامانمو سپردم دست تو

بزرگترین اشتباه...